کنترل فکر | چگونه ذهن ما با افزایش خودآگاهی مدیریت می شود؟

کنترل فکر با خودآگاهی

تفکر بخش جدایی ناپذیر از زندگی روزمره مان است. آن قدر به این عمل عادت کرده ایم که کمتر می اندیشیم به این که چقدر مهارت کنترل فکر داریم و چه مقدار ذهنمان را مدیریت می کنیم. ذهن ما همچون اسبی سرکش است که فقط می تازد و خیلی از ما مثل سوارکاری هستیم که اسب وحشی افکارش را مهار نکرده و هرجایی که بخواهد ما را با خود می برد و ما را مضطرب و پر از استرس و دلشوره می کند. افزایش خودآگاهی همان چیزی است که فکر را به کنترل ما در می آورد.

کنترل فکر چیست؟

کنترل فکر، مهارت تمرکز روی اهداف و دفع افکار مزاحم برای رسیدن به خودآگاهی است. برای تسلط بر این مهارت، نخست باید ماهیت پیچیده ذهن انسان را درک کنیم و از توانایی های آن آگاه باشیم.

ذهن ما انسان ها دریایی از افکار است. افکاری با امواج بسیار قدرتمند که روزانه بیش از پنجاه هزار اندیشه را در خود مرور می کند و موج آن ها را به ارگان های بدن ارسال می کند. اما ذهن ما اغلب بر روی یک چیز، تمرکز ندارد و گاهی درگیر افکار مزاحم و نشخوار های ذهنی می شود. درحالی که اگر با افزایش خودآگاهی، ذهن خود را بر روی یک هدف خاص متمرکز کنیم، دیگر هیچ مانع و محدودیتی برای او وجود نخواهد داشت.

فکر ابزاری بسیار قدرتمند است که می تواند به اعماق ناشناخته ها نفوذ کند، پیچیده ترین مسائل را حل کند و با تصویرسازی ذهنی تصاویری زنده از دنیایی که هرگز ندیده ایم خلق کند. اما کنترل فکر  یک روی سکه است؛ همانطور که این قدرت می تواند در خدمت ما باشد، در صورت عدم تمرکز می تواند آرامش را از ما سلب کند و به سلامت روان و تن ما آسیب برساند.

به عبارتی دیگر کنترل فکر یعنی تلاش کردن برای این که در یک مورد خاص، هیچ فکری نکنیم و در عوض روی یک هدف، تمام تمرکز خود را قرار دهیم. یعنی بجای این که افکار ما کنترل ما را در دست داشته باشد و به هر سو بکشاند، ما بر افکار و خیالات خود مسلط شویم و آن را به مسیری سوق دهیم که برای ما شادی، آرامش، تندرستی و موفقیت خلق کند.

کدام یک از افکار ما نیازمند کنترل است؟

بسیاری از ما گاهی اوقات درگیر افکار ناخوشایند، احساسات منفی و ذهنیت های مخرب می شویم. این افکار نه تنها بر آرامش و سلامت ما تاثیر می گذارند بلکه بر کیفیت زندگی و روابطمان هم سایه می اندازد. بنابراین مهارت کنترل فکر و افزایش خودآگاهی اهمیت ویژه ای پیدا می کند. در ادامه به برخی از افکار و احساسات و ذهنیت های منفی می پردازیم:

  • افکار ناخوشایند:
    • منفی بافی: برخی افراد تمایل دارند که هر مشکلی را بزرگ نمایی کنند و به آینده با عینک بدبینانه ای نگاه کنند. منفی بافی کمی از سنگینی درد و رنج شکست ها و ناکامی آنان کم می کند. ریشه این افکار می تواند به تجربیات تلخ کودکی بازگردد؛ مثلاً عمل نکردن به قول و وعده ای که والدین به کودک می دهند، موجب بدگمانی نسبت به آنان می شود و به اعتماد کودک نسبت به همه چیز و همه کس خدشه وارد می کند و به همین خاطر در بزرگسالی به هیچکس نمی تواند اعتماد کند و خوشبین باشد.
    • نشخوار فکری: گاهی ذهن نیمه هوشیار انسان، بر روی افکار ناخوشایند بیش از حد تمرکز می کند و اضطراب و نگرانی ها را تکرار می کند. مانند این که برخی والدین به خاطر رفتارهایی که با فرزند خود داشته اند، احساس گناه می کنند و یا برخی افراد همواره از رخداد های آینده واهمه دارند.
  • احساسات منفی:
    • اندوه: از موارد ضروری کنترل فکر، فقدان یا جدایی عزیزان و از دست دادن موقعیت های مهم است. این مسائل می توانند باعث اندوه مستمر و شدید شوند. خودآگاهی به فرد کمک می کند تا از گذشته عبور کند و در زمان حال، زندگی خود را از نو بسازد.
    • کینه: افراد آسیب دیده ممکن است نسبت به افرادی که به آنان آسیب رسانده اند، کینه به دل بگیرند و بخش زیادی از زمان خود را در طول شبانه روز به مرور خاطرات تلخ و ضربه ای که به آنان وارد شده بگذرانند.
    • حسادت: مقایسه خود با دیگران و احساس کمبود می تواند به حسادت منجر شود. حسادت می تواند افکار منفی را تقویت کند و سلسله ای از افکار منفی مانند خود بی ارزشی، حقارت، نا امیدی و… را تولید نماید.
  • ذهنیت های مخرب:
    • کمال گرایی: این ذهنیت نه تنها بر سلامت روانی و موفقیت فرد تاثیرگذار است بلکه می تواند بر کیفیت زندگی دیگران هم تاثیر بدی داشته باشد. به عنوان مثال والدینی که ذهنیت کمال گرایی حادّ دارند، استانداردهای دشواری برای فرزندان خود وضع می کنند که پیروی از آن امکان پذیر نیست و ممکن است به مرور زمان منجر به آسیب روانی در فرزندان شود.
    • تایید طلبی: یکی دیگر از ذهنیت ها و افکاری است که نیازمند کنترل فکر است. در این ذهنیت، افراد به شکل افراطی به تایید شدن از جانب دیگران اهمیت می دهند و عزت نفس خود را از دست داده و از طرد شدن توسط دیگران می ترسند. خودآگاهی به چنین افرادی کمک می کند تا به درک درستی از جایگاه برتر خود برسند و نیازمند تایید دیگران نباشند و علائق و استعدادهای خود را دنبال کنند و از زندگی لذت ببرند.

موانع کنترل فکر چیست؟

کنترل ذهن نیمه هوشیار یک مهارت آموختنی است؛ درست مثل رانندگی یا آشپزی و یا نقاشی. تسلط بر افکار نیاز به آموزش، تمرین و پشتکار دارد. اما بسیاری از ما تحت کنترل و محکوم افکارمان هستیم و به جای این که مهار اسب فکرمان را به دست بگیریم و آن را مدیریت کنیم، اختیار خود را به دست ذهن چموش داده و از سرکشی های آن به ستوه آمده ایم.

بعضی از عواملی که باعث شده مهارت مدیریت ذهن نادیده گرفته شود، عبارت است از:

  • ضعف آموزشی: سیستم آموزشی ما بیشتر روی یادگیری اطلاعات و مهارت های فنی تمرکز دارد و کمتر به ما می آموزد که چگونه افکارمان را مدیریت کنیم.
  • عوامل محیطی: محیط اطراف ما نیز می تواند بر افکارمان تاثیر بگذارند. اخبار منفی، فشارهای کاری، محیط تربیتی، مشکلات خانوادگی و… همگی می توانند به ذهن ما فشار وارد کرده و افکار ناخوشایند و ناخواسته ایجاد کنند.
  • پیچیدگی ذهن: میلیاردها سلول عصبی در مغز ما به طور مداوم در حال فعالیت هستند و این پیچیدگی کنترل افکار را دشوار می کند. در ضمن بیشتر مردم نمی دانند که اندیشه ها چه نقشی در رفتارهایشان دارد و چگونه می توانند این فرایند را اصلاح کنند.
  • عادت های ذهنی: بسیاری از افکار و الگوهای فکری ما به صورت ناخودآگاه شکل گرفته اند و تغییر دادن آن ها چالش برانگیز و دشوار است لذا ترجیح می دهیم سراغ آن نرویم.
  • ترس از تغییر: جایگاه ترس، درون ذهن است. ذهن بیشتر ما انسان ها به ترس و استرس عادت کرده درحالی که کنترل فکر، ورود به دنیایی شگرف است که ما را از حاشیه امن خود دور می کند. ساختار مغز ما به گونه ای طراحی شده که امنیت ما را تامین کند لذا در مقابل هر گونه تغییر مقاومت می کند زیرا تغییر یعنی خارج شدن از حاشیه امن به سوی ناشناخته ها.

فراموش نکنید که کنترل ذهن گرچه سخت است اما مانند هر مهارت و تخصص دیگر، دست یافتنی است. شما برای این مهارت به خودآگاهی نیاز دارید و ما نیز در این مقاله و در این پایگاه اینترنتی بر آگاهی بخشی و موفقیت عزیزانمان در زمینه خودآگاهی و مدیریت ذهن تمرکز نموده ایم.

راه و روش کنترل فکر

روش های سطحی و موقت کنترل فکر مانند پرت کردن حواس و تنبیه کردن خود، اگرچه می توانند در کوتاه مدت مفید باشند اما برای کنترل طولانی مدت افکار کافی نیستند. این روش ها اغلب به جای حل ریشه مشکل، آن را سرکوب می کنند و در درازمدت می توانند به مشکلات دیگری منجر شوند. در ادامه شما را با راه و روش کنترل فکر آشنا می کنیم:

ذهن را با خودتان یکی ندانید

برای کنترل ذهن باید فاصله ای بین خود و افکارتان ایجاد کنید و خود را با آن یکی ندانید. شما فراتر از چیزی هستید که به آن می اندیشید. برای این که بهتر متوجه شوید ذهن خود را مانند یک اسب سرکش در نظر بگیرید که بدون افسار به هرجایی که بخواهد می تازد.
اگر سوار بر این اسب چموش شوید و دستان خود را زیر شکم اسب، قلاب کنید دیگر تسلطی بر او نخواهید داشت و هرجا بتازد، شما را نیز با خود می برد و دائم مضطرب تر خواهید شد. اما اگر از روی اسب پیاده شوید و فاصله بگیرید، دیگر نمی تواند شما را به هر سو ببرد. وقتی که از اسب پیاده شوید، اسب هم آرام می گیرد و شما هم فقط شاهد او خواهید بود.

به این فرایند، ” ناظر افکار” بودن می گویند باید تمرین کنید که از ذهن خود فاصله بگیرید و فقط نظاره گر درون ذهن و افکار خود باشید. مساله مهم در فرآیند کنترل فکر، جدا شدن و همسو نشدن با افکار ناخوانده و پریشان است. به محض این که از اندیشه های خود فاصله می گیرید، آرامش به ذهنتان برمی گردد و کنترل فکر خود را به دست می گیرید.

برای ورودی های ذهن خود نگهبانی کنید

فکر کردن همان گوش کردن به صداهای ذهن است و اگر می خواهید قلب شما آرام و شاد باشد، بر دروازه ورودی های ذهن خود بنشینید و چیزهایی که قصد ورود دارند را بازرسی کنید و آگاهانه به آن چه می خواهید اجازه عبور دهید.

چشم و گوش و زبان سه ورودی بسیار مهم هستند که درصد زیادی از افکار انسان را شکل می دهند. بعضی از ممنوع الورودهای ذهن عبارت اند از:

  • موزیک های غمگین و افسرده کننده
  • شنیدن اخبار استرس زا و غمگین کننده
  • دیدن فیلم های غمگین کننده و فیلم های ترسناک
  • بگومگو و جدال
  • گفتگو ها و جرّ و بحث های بی فایده سیاسی
  • نفرین و بدخواهی مردم
  • گفتگو درباره حسرت ها و آرزوهای بر باد رفته
  • حضور در نشست های بیهوده و با افراد بی هدف
  • قضاوت کردن دیگران
  • کنایه و طعنه زدن

بسیاری از مشکلات انسان ها با کمک همین راهکار برطرف می شود. به عنوان مثال، اگر مشکل شما فقر و تنگدستی است، باید گفتگو درباره تنگدستی و قسط و اجاره عقب افتاده خود را متوقف کنید چون اظهار فقر، فقر می آفریند و ذهن نمی تواند به غیر آنچه شما می اندیشید و به آن اهمیت می دهید بپردازد لذا چشمه خلاقیت و نبوغ را می خشکاند و به طور کلی ارتعاش فقر بر تمام زندگی سایه می اندازد.

جملات تاکیدی

از جملات تاکیدی کمک بگیرید

پس از کنترل ورودی های ذهن هوشیار، جملات تاکیدی می توانند ذهن نیمه هوشیار شما را آماده تغییر کنند و استعدادهای شما را به شکوفایی برسانند. چرا که کلام و جملات انسان خنثی نیستند و از ارتعاش آن ها می توان در جهت پیشرفت و افزایش خودآگاهی بهره گرفت.

جملات تاکیدی از نظر کارکرد و ارزش به دو بخش تقسیم می شوند:

  • جملات مثبت: سخنان سازنده مانند صحبت از موفقیت، سلامتی، ثروت، شادمانی، عشق و ایمان
  • جملات منفی: سخنان ویرانگر مانند صحبت از فقر، بیماری، ترس، کسالت و تنهایی

ناگفته نماند که این جملات همانطور که می تواند در جهت مثبت به کار گرفته شود، امکان آسیب رساندن هم دارند. گرچه این سکه دو رو دارد اما بیشتر افراد، قدرت جملات تاکیدی را در جهت منفیش استفاده کرده اند. در واقع هرچه بیشتر جملات تاکیدی منفی استفاده می شود، اثر جملات تاکیدی مثبت، کمرنگ تر می شود.

اگر می خواهید برای کنترل فکر از این جملات استفاده کنید، بهتر است جملاتی بسازید که با آن احساس راحتی می کنید و برآمده از دل خودتان است و آن را بارها و بارها با ایمان و اطمینان در طول روز تکرار کنید تا به سوی خواسته خود هدایت شوید. البته به عنوان نمونه چند جمله ای تاکیدی قدرتمند را ذکر می کنیم تا راحت تر شروع کنید و از آن الگو بگیرید.

  • من با قلب و اندیشه پاک، هر چه اراده کنم به دست می آورم.
  • تا زمانی که مراقب افکار، گفتار و رفتارم باشم کسی نمی تواند به من آسیبی برساند.
  • من هیچگاه در شک و تردید نمی مانم و خداوند مسیر درست را به قلبم الهام می کند.
  • خداوند ناظر بر تمام افکار و خطورات قلبی من است پس آن را پاکیزه نگاه می دارم.
  • اندیشه و احساسم را از آلودگی ها پالایش می کنم تا الهامات الهی را به روشنی دریافت کنم و قدرت تشخیص برای رسیدن به بهترین ها را داشته باشم.
  • هر مساله و مشکلی پلّه ای برای رشد من است و همه عالم موظف است مرا به سوی بهترین ها سوق دهد.

تصویرسازی ذهنی کنید

تصویرسازی ذهنی و تجسم یک نیروی بسیار ویژه در انسان برای کنترل افکار است که تصاویر ذهنی قوی و واضح خلق می کند و به آن وزن، اندازه، شکل و رنگ می دهد. این ویژگی ذهن انسان به قدری قدرتمند است که می تواند به بازیابی سلامت بیماران هم کمک کند. بجای تصویر سازی های ناخودآگاه منفی سعی کنید آگاهانه تصاویر بهتری در ذهن خود بپرورانید و از دامن زدن به تصاویر ذهنی ناخوشایند در ذهن خود بپرهیزید.

یکی از افکار ناخوشایند انسان، ترس است و با استفاده از تکنیک “قیچی ذهن” می توانید تصاویر ترسناک را از ذهن خود حذف کرده و به جای آن تصاویر شجاعت و شهامت را جایگزین کنید. به عنوان مثال، اگر از ارتفاع می ترسید، با استفاده از قدرت تخیل مغز تصور کنید که با اعتماد به نفس بر فراز یک کوه مرتفع ایستاده اید و از منظره لذت می برید. با تکرار این تصویر در ذهن برای حداقل 21 روز به صورت مستمر، ترس شما به مرور زمان کاهش پیدا کرده و جای خود را به شجاعت می دهد.

پس از موفقیت در کنترل فکر، شما به آرامش می رسید و درگیری با نشخوار های ذهنی به پایان می رسد. رویاهای پریشان دیگر به سراغتان نمی آید و اطلاعات ذهن ناخودآگاه خود را می توانید بازنشانی کنید. انرژی بسیار بالاتری دارید زیرا آن انرژی که صرف افکار منفی می کردید، آزاد شده و به خدمت شما در می آید.

پس از رهایی از احساسات سمی و آلوده مانند، ترس، کینه، نفرت، حسادت، خشم حمایت خداوند را در کنار خود احساس خواهید کرد. پس در بیرون به دنبال معجزه نگردید! دست پنهان خداوند از آستین اندیشه شماست که بیرون می آید و در زندگی شما معجزه می کند. افکار زیبا و ارزشمند، همان افکار الهی هستند و با انتخاب آن ها در واقع خداوند را بر قلب و ذهن خود حاکم می کنید و بی تردید از حمایت و هدایت خداوند نیز بهره مند می شوید.

رابطه شادی با کنترل ذهن

شاید برایتان جالب باشد که غالباً این پدیده ها نیستند که برای ما رنج، بی تفاوتی یا شادی می آفرینند بلکه ذهنیت ها و نگرش ما به موضوعات است که منشأ غم، رنج، بی تفاوتی یا شادی ما می شوند.

برای مثال احتمالاً بارها تفاوت واکنش دو نفر به یک پدیده و حادثه یکسان را دیده اید. مثلاً دو نفر مورد قضاوت دیگران قرار می گیرند و فردی پشت سر هر دو بدگویی می کند؛ یکی از آن ها با یک لبخند از کنار آن می گذرد و می گوید: مهم نیست، ولش کن… به سرعت عبور می کند و حتی ذهن خود را درگیر این موضوع نمی کند اما فرد دیگر مدت ها در ذهنش درگیر است و دائم در ذهن خود به جدال، جر و بحث مشغول است و قلبش پر از خشم و نفرت و عصبانیت نسبت به کسی است که او را مورد قضاوت قرار داده و یا بدگویی کرده است.

چرا این دو فرد در موقعیت مشابه، واکنش متفاوتی داشتند در حالی که هر دو فرد، مورد قضاوت و بدگویی قرار گرفته بودند؟ بدون شک ذهنیت ها و قوانین نانوشته ذهنی است که برای این دو تعیین تکلیف می کند.

این قوانین نانوشته در سالیان دراز توسط عوامل مختلف محیطی در ناخودآگاه ما قرار گرفته است و اجازه کنترل فکر در آن موضوع را از ما سلب کرده و در موقعیت های مختلف برای ما غم، رنج، خشم و نفرت ایجاد می کند و ما را اندوهگین می سازد.

بنا بر این فراگیری قوانین بنیادین ذهنی شاد زیستن و تکرار و تمرین این قوانین می تواند زندگی ما را متحول کند و سلسله ذهنیت های نادرست و رنج آور را در زندگی ما متوقف نماید و اجازه دهد برای اولین بار زندگی شادمانه را تجربه کنیم و از آن لذت ببریم. به این منظور روی تصویر زیر کلیک کنید. از دیدگاه روانشناسی معنوی و علوم درون شناختی فراگیری قوانین شادی درون، مهمترین چیزی است که هر انسانی برای شاد زیستن به آن نیاز دارد.

هفت قانون برای رسیدن به شادی درون
روی تصویر کلیک کنید

مقالات مرتبط

12 دیدگاه‌ها و نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رقیه

میتونیم افکارمان را به رودخونه ای تشبیه کنیم که پرخروش و جاری است. برای کنترل افکار فقط کافیست باور کنیم که این آب در جریان و حرکته و نمی تواند به ما آسیب برساند.

امیرحسین نصیرالدینی
مدیر
پاسخ به  رقیه

تشبیه فکر به آب جاری رودخانه عالی بود و چقدر جالب که میتونیم از حرکت رودخانه جدا بشیم و نظاره گر این زیبایی باشیم

عبدالرحمن

با سلام بسیار عالی و موثر و آموزنده بود هم خیلی با بیانی ساده و قابل فهم و درک که حتی می توان به سایر افراد راحت منعکس و بازگویش کرد. با تشکر و سپاس از مقالاتتان

جورج

عالی

مریم

سپاسگزارم از مطالب عالیتونننن

حسین

سلام دلم نیامد نظر ندهم در یک جمله عالی بود به خصوص آخر مقاله .

امیرحسین نصیرالدینی
مدیر
پاسخ به  حسین

سلام بر حسین عزیز؛
خداروشکر میکنیم که مورد توجه و تایید شما قرار گرفت. از شما سپاسگزاریم

فاطمه

عالی بود. سپاسگزارم.

حبیب

بسیاررر عالییییی

مهتاب

سلام مفید عالی قابل فهم و هضم

فریده

عالی بود،ممنون

امیرحسین نصیرالدینی
مدیر
پاسخ به  فریده

ممنون از توجه شما

[df-form-login]