بحران میانسالی| در جستجوی آرامش در نیمه دوم زندگی

می توانیم زندگی را به دو نیمه تقسیم کنیم. در نیمه اول به دنبال کشف، یادگیری و تجربه های جدید هستیم و با ورود به نیمه دوم بازی زندگی، به خاطر بعضی از انتخاب ها و از دست دادن فرصت ها افسوس می خوریم. گاهی به گذشته نگاهی می کنیم و برای اشتباهاتمان اندوهگین می شویم و گاهی هم نگران از دست دادن آینده هستیم. نیمه دوم زندگی، دوره میانسالی نام دارد و به تغییر و تحولی که بسیاری از افراد در این دوره، به آن دچار می شوند، بحران میانسالی می گویند.
دوره میانسالی فرصتی است برای اینکه ارزش ها، اولویت ها و سبک زندگی مان را بازنگری کنیم. ممکن است سوالاتی مانند “آیا مسیر زندگی ام را درست انتخاب کرده ام؟”، “آینده من چگونه خواهد بود؟”، ” هدف نهایی زندگی چیست و من به کجا قرار است برسم ” ذهن ما را به خود مشغول کند. اما نگران نباشید! چون این احساسی که اکنون دارید، نشان دهنده یک مرحله طبیعی در زندگی و جستجوی درونی برای یافتن معنا و گذرگاهی برای ورود به فصل دوم زندگی است.
- بحران میانسالی چیست؟
- علائم و ویژگی های دوره میانسالی
- نارضایتی شغلی و دوران بحران مردان
- بحران میان سالی زنان
- تجربه بحران میانسالی و بازخورد مثبت آن
بحران میانسالی چیست؟
ورود به دوره میانسالی به واسطه حوادث و با توجه به ویژگی های افراد، می تواند متفاوت باشد. بنابراین محاسبه سن افراد بر اساس تقویم، الگوی مناسبی برای تشخیص دقیق ورود افراد به این دوره نیست اما به طور حدودی، بازه زمانی اواخر دهه 30 سالگی تا اواخر دهه 50 سالگی را می توان در نظر گرفت. بحران میانسالی نیز در همین دوران برای بسیاری از افراد شکل می گیرد.
در این دوره بسیاری از ما، شروع به ارزیابی گذشته و آینده خود می کنیم. به این فکر می کنیم که چقدر از اهداف خود دور شدیم و در ذهنمان آینده را به تصویر می کشیم. اغلب تصمیم های بنیادین و اساسی می گیریم و تغییرات گسترده ای را در زندگی اعمال می کنیم. دغدغه نسبت به آینده فرزندان و چالش های آنان هم برای ما پررنگ تر می شود که این هم استرس ما را افزایش می دهد و احساس آرامش ما را کمرنگ تر می کند.
کارل یونگ روانشناس معروف، درباره بحران میانسالی می گوید:
وقتی زندگی شغلی، خانوادگی و اجتماعی ما به ثبات نسبی می رسد، ممکن است احساس کنیم چیزی کم داریم یا زندگی مان بی معنا شده است. به این احساس که ریشه در نیاز ما به رشد و تغییر دارد، بحران میانسالی می گوییم.
جمله ای از کارل یونگ
گرچه بازه زمانی دوران میانسالی، از اواخر دهه سی سالگی آغاز می شود اما نمی توان برای شروع بحران میانسالی سن و سالی مشخص کرد؛ در واقع، وقایع و سرگذشت افراد می تواند تعیین کننده ورود به بحران باشد. یکی از علل ورود افراد به بحران، احساس تفاوت بین انتظارات و واقعیت های زندگی است؛ هنگامی که به گذشته نگاه می کنند و احساس می کنند که بین انتظارات و واقعیت زندگی شان فاصله زیادی وجود دارد!
علائم و ویژگی های دوره میانسالی
دوره میانسالی، گذرگاهی است برای انتقال انسان به نیمه دوم زندگی و شروع تغییرها و بازنگری ها. بحران میانسالی می تواند علائم زیر را داشته باشد:
- احساس نارضایتی از زندگی و اینکه زندگی به به اندازه کافی همراه با آرامش نیست.
- احساس پوچ بودن زندگی، بی هدفی، روزمرّگی، تکرار و فقدان انگیزه
- اضطراب و افسردگی: نگرانی های مداوم و احساس اندوه شدید
- تغییر در رفتار؛ مانند پرخاشگری، انزواطلبی یا رفتارهای خطرناک
- میل به تغییرات اساسی: تمایل به تغییر شغل، بازسازی روابط و تحول در سبک زندگی
بحران میانسالی شامل تجارب و دستاوردهای مثبت و منفی است. تغییراتی که افراد در این دوران متحمل می شوند به چند دسته تقسیم می شوند:
- تغییرات فیزیکی: تغییرات هورمونی، کاهش سرزندگی و برخی توانایی های بدن و کاهش جذابیت های ظاهری دوره جوانی در این دوره به عنوان نشانه های پیری یاد می شود. از آنجا که در فرهنگ جهانی امروز، جوانی در برابر پیری، ارزشمند تلقی می شود، این مساله می تواند بر احساسات و عزت نفس افراد تاثیر بگذارد.
- تغییرات اجتماعی مانند نارضایتی شغلی و یا ورود فرزندان به دوره استقلال می تواند باعث ایجاد حس ناامنی و بی ثباتی شود. افزایش آزادی های فردی، رکود مهارت های حرفه ای و کاهش هیجان های وابسته به دوران کودکی فرزندان
- تغییرات روانشناختی: نگرانی نسبت به آینده فرزندان، ناامیدی، ملامت، یأس، آسایش زندگی زناشویی بعد از رفتن فرزندان از خانه و افزایش ارتباطات اجتماعی
در چنین شرایطی، چگونگی مواجهه افراد میانسال با این تغییرات می تواند بر سلامت روحی و روانی و بدنی ایشان تاثیر مثبت یا منفی بگذارد.
نارضایتی شغلی و دوران بحران مردان
یکی از مصادیق مهم بحران میانسالی در میان مردان، فرسودگی کاری و نارضایتی شغلی است. عمده دلیل نارضایتی، این است که فرد تحت تاثیر عوامل محیطی و گاهی فقط برای کسب درآمد، از جوانی به دنبال کسب و کار و شغلی رفته که به آن عشق نمی ورزد و از آن لذت نمی برد و اکنون در میانسالی روح تشنه فرد، از او رسالتش را طلب می کند؛ یعنی همان اشتیاق سوزان برای انجام کاری که از جوانی آن را نادیده می گرفت. آن کار همان رسالتی است که هر فرد برای انجام آن وارد این دنیا شده و اگر هر کار دیگری غیر از آن را انتخاب کند، برای او رضایت بخش و شادی آفرین نخواهد بود.
نارضایتی شغلی اصطلاحی است درباره افراد شاغلی که تحت تاثیر استرس و فشارهای عصبی قرار می گیرند و از کار و فعالیت خود لذت نمی برند.

بحران میان سالی زنان
بحران میانسالی پدیده ای است که در زنان و مردان به یک شکل بروز نمی کند. هرچند که علائم و تجربیات این دوران در افراد مختلف متفاوت است اما می توان به برخی از ویژگی های مشترک آن در زنان اشاره کرد.
- تغییرات هورمونی: تغییرات هورمونی در زنان میانسال، می تواند منجر به نواسان های خلقی، اختلال خواب و کاهش میل جنسی شود. پدیده یائسگی در این دوره ممکن است بر بحران میانسالی تاثیر بیشتری بگذارد.
- نقش های اجتماعی: زنان معمولاً مسئولیت های متعددی مانند خانواده، مراقبت از فرزندان و والدین سالمند بر عهده دارند که می تواند به احساس فرسودگی و استرس منجر شود. در دوران میانسالی که موضوع مراقبت از والدین و تربیت فرزندان کمرنگ می شود، زنان سعی می کنند تا در ویژگی های زنانه و صفات پسندیده خود ثبات نشان دهند.
- تغییر و تحول هویتی: افراد در میانسالی ممکن است با سوالاتی درباره هویت خود، دستاوردهایشان و معنای زندگی روبرو شوند؛ گرچه این تحول اختصاص به زنان ندارد.
- کاهش نیروی جوانی: افراد در این سن، دچار تغییرات ظاهری و کاهش برخی توانایی های فیزیکی می شوند که می تواند بر عزت نفس آنان تاثیرگذار باشد.
تجربه بحران میانسالی و بازخورد مثبت آن
اینجا مایلم تجربه خودم را از بحران میانسالی در اختیارتان قرار دهم؛ من هم مثل خیلی از همسن و سالانم این بحران را تجربه کردم و در نهایت منجر به این شد که فصل دوم زندگی خودم را شروع کنم!
در سن 17 سالگی با دست خالی ازدواج کردم و با قلبی پر از شوق و امید شب و روز پیوسته تلاش کردم و تا سن 37 سالگی دستاوردهای فراوانی در ابعاد مختلف کسب کردم: مدرک تحصیلی دکترا، یادگیری دو زبان خارجی، خریدن خانه، ماشین، امکانات، موقعیت اجتماعی خوب، تالیف، تدریس، سخنرانی در همایش ها، هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی و…
دقیقا در همین زمان بود که از منظر دیگران یک فرد بسیار موفق بودم اما در درون خود به شدت احساس شکست می کردم، اول این که احساس می کردم چیزی در زندگی کم است… چیزی که روح تشنه من به آن نیاز داشت با هیچ کدام از این دستاوردها حاصل نشد، دوم این که به دلیل فشارهای عصبی و تلاش های پیوسته گذشته، بخشی از سلامتی خود را از دست داده بودم و به چهار بیماری مبتلا شده بودم و سوم این که ظرفیت تاثیر گذاری خودم را بسیار بیش آنچه که بودم می دانستم؛ تدریس چند واحد دانشگاهی با سرفصل های مشخص و تکراری به تنهایی مرا اقناع نمی کرد…
اینجا بود که با استمداد از خداوند با موضوعی به نام موانع درونی آشنا شدم همان موانع پنهانی که از درون مانع اتصال من به حقیقت هستی و نیروی برتر شده بودند در حالی که من به ارتباط عاشقانه و صمیمانه با او نیاز داشتم و در این برهه از زندگی دریافته بودم که اگر این اتفاق در زندگی ام نیفتد همه دستاوردهای بیرونی بازیچه ای بیش نیستند و نمی توانند عمیق ترین نیاز درونی و هدف اصیل من در زندگی را پاسخگو باشند، به قول مولوی:
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه ….. هیچ چیزش بجز از وصل تو خوشنود نکرد
شعر از مولوی
اینجا بود که نتیجه سال ها پژوهش خودم در زمینه های معنویت و روانشناسی را یکجا به میان آوردم تا از آن الگویی برای التیام دردهای درونی خودم بسازم، همان دردها و رنج های پنهانی که هیچ کس حتی نزدیکترین افراد زندگی ام از آن آگاهی نداشتند.
این الگوی نجات بخش که ابتدا خودم آن را تجربه کردم، شادی درونی، معنویت اصیل، ارتباط عاشقانه با خداوند و معناداری زندگی را برایم به ارمغان آورد و بعدها نام الگوی خودآ بر آن نهادم و در قالب دوره خودآگاهی توحیدی ارائه کردم و این آگاهی معنوی ناب چنان شهامتی به من داد که از هیأت علمی دانشگاه انصراف دادم و پا در مسیری گذاشتم که همیشه عاشقش بودم تا با آزادگی تمام و بدون هیچ محدودیتی این آگاهی نجات بخش را به گوش هموطنانم و همه انسان های تشنه حقیقت و معنویت در دنیا برسانم.
فراموش نکنیم که دوره میانسالی، بستر مناسبی است برای ایجاد تغییرات عمیق در برنامه ریزی برای تمام حوزه های روابط ما با خود، با خداوند، با دیگران و با جهان هستی. بسیاری از افراد موفقی که ما می شناسیم، با گذر از همین بحران و با شناخت ظرفیت های درونی خود توانسته اند که به اهداف بلند خود برسند و بر زندگی دیگران تاثیر مثبت داشته باشند. اکنون در نیمه دوم زندگی، گوی و میدان در اختیار شماست.
بحران میانسالی پدیده ای طبیعی و قابل مدیریت است. با داشتن آگاهی کافی و استفاده از راهکارهای مناسب، می توان از این دوره به عنوان فرصتی برای رشد و تحول استفاده کرد.