داستان مشترک زندگی انسان
از درون ناآرام هستم و بدنبال خوشبختی می گردم، خوشبختی یعنی آرامش و رضایتمندی از زندگی و لذت بردن از آن و این نیاز اساسی هر انسان است. همه به دنبال خوشبختی اند و من هم مثل همه…. می نشینم و با خود می اندیشم که برای خوشبختی چه چیزی باید فراهم کنم؟ می خواهم داستان زندگی ام را تعریف کنم شاید داستان شما هم باشد…

داستان زندگی من و احتمالاً شما
تحصیلات عالیه، ازدواج موفق، شغل خوب، خانه، ماشین و… یکی پس از دیگری به آنچه برای رسیدن به آرامش درونی و احساس رضایت کامل از زندگی ترسیم کرده ام میرسم. تحصیلات را از کارشناسی شروع می کنم و سپس ازدواج، ادامه تحصیل در یکی از بهترین دانشگاه های تهران در مقطع کارشناسی ارشد و یافتن شغلی با درآمد مناسب، خریدن ماشین و خانه، ادامه تحصیل و اخذ مدرک دکتری، تدریس در دانشگاه و کسب موقعیت اجتماعی عالی….
یکی پس از دیگری هر آنچه را عامل خوشبختی ، آرامش و رضایتمندی در زندگی می دانم بدست می آورم و پس از هر مقصد که از پیش تعریف کرده ام به خود می آیم و می بینم آن آرامش و رضایتمندی و خوشبختی که توقع داشتم حاصل نشد، بی درنگ به خود می گویم مقصد جدیدی تعریف کن و هدف دیگری را ترسیم نما تا به آن برسی و آرامش و رضایتمندی از زندگی را تضمین کنی…
طرحی جدید برای تغییرات بیرونی به دنبال خوشبختی … اما نه!!! گویا هر چه بیشتر پیش می روم اضطراب، نگرانی، دغدغه های ذهنی بیشتر و بیشتر می شود، حتی گاهی می نشینم و خاطرات گذشته را مرور می کنم و افسوس همان دوره ای را می خورم که بسیاری از چیزهایی که الان دارم را نداشتم اما احساسم بسیار بهتر از اکنون بود و به اصطلاح «خوش تر» بودم…

تا کی در انتظار خوشبختی ؟!
به راستی چرا چنین است؟ بازی انتظار خوشبختی در آینده به قدری تکراری شده است که نتیجه آن از قبل معلوم است. خدایا این بازی تا کی ادامه خواهد داشت؟! سوالی که دائم ذهنم را مشغول می دارد و پاسخش را واقعا نمی دانم. خدایا کمکم کن چه کاری باید انجام می دادم که ندادم؟ اکنون باید چه کنم؟ آیا باز همان بازی با نتیجه ای که بارها و بارها تجربه اش کرده ام؟ نه نه نه… دیگر نمی خواهم خودم را گول بزنم، باید راه دیگر وجود داشته باشد و چون اراده کرده ام و با همه وجود خواسته ام، آن را خواهم یافت …. شک ندارم ….
یافتم…. آری یافتم آنچه را به دنبالش بودم و از خدا خواستم… دوستی دارم بسیار صمیمی و همفکر… شاید او نیز همین دغدغه را داشت. راهی را رفته بود که همه چیز برایش تغییر کرده بود. از همه مهمتر این که اخیرا هر گاه او را می دیدم و حالش را می پرسیدم دائما می گفت: عالی ام، خیلی عالی…. اوایل از خود می پرسیدم آیا واقعا راست می گوید یا شوخی می کند یا می خواهد از تکنیک تلقین استفاده کند؟؟؟ اما او را بسیار خوب می شناختم، اصلا اهل این حرف ها نبود…
باید قضیه ای داشته باشد… باید داستان زندگی اش را بدانم… تا این که در یک نشست خانوادگی شبانه، به روش متفاوتی از بازی زندگی اشاره کرد که کاملا با روش بیشتر مردم فرق داشت. بیشتر مردم بازی زندگی برای رسیدن به خوشبختی را اینگونه طراحی می کنند. هدف: رسیدن به آرامش ، احساس رضایتمندی و خوشبختی… مسیر: فراهم نمودن شرایط بیرونی برای رسید به هدف.
بازی زندگی و قوانین و قواعدش
در این روش از بازی ، تصور این است که وظیفه من تغییر شرایط بیرونی است و وظیفه عوامل بیرونی، رساندن من به خوشبختی… و این همان بازی نادرستی است که نتیجه اش از قبل مشخص است… در مدل جدید بازی که واقعا شگفت انگیز است… وظیفه من تحول درونی و رسیدن به احساس خوب و حرکت در مسیر است و وظیفه شرایط بیرونی ، هماهنگی فزاینده و تطبیق با آنچه من اراده کرده ام و می خواهم…
دو روز بعد کتابی به دستم رسید که بزرگترین تلنگر زندگی ام را به من زد و مسیر زندگی ام را عوض کرد. کتابی که مسیر زندگی هزاران نفر را تغییر داده بود. کتابی که محور اصلی آن را توحید و یکتا پرستی عملی یافتم و از آن روز به بعد برای تحقق توحید عملی در زندگی ام، همه تلاش خود را به کار بستم و تا کنون هر روز و هر روز معجزات شگفت انگیز آن را در زندگی ام مشاهده کرده ام و این معجزات تا زمانی که به این شیوه زندگی کنید، پایان ندارد…
مدرک تحصیلی من دکتری بود و سال ها مطالعات گسترده ای در حوزه های مختلف بخصوص دین پژوهی که بدان علاقه مند بودم انجام داده بودم. به محض ورود به زندگی توحیدی به صورت عملی، با دریایی از دریافت های بی نظیر مواجه شدم که هدیه ورود به فاز توحید عملی بود. همه مطالعات قبلی ام دائم به صورت کاربردی به کمکم می آمد تا به سرعت قوانین جدیدی را کشف کنم و به اجرا در آوردم و نتایج بی نظیر آن را تجربه کنم…
آرامشی عمیق و توصیف ناپذیر بر همه وجودم حاکم شد… داستان زندگی من تاکنون چنین بود که در اثر معکوس رفتن مسیر زندگی ، بخشی از سلامتی ام را از دست داده بودم که به محض تجربه کردن بازی زندگی به روش جدید، با سرعتی فزاینده و به طرز معجزه آسا به سرزمین سلامتی هدایت شدم و سلامتی ام را به طور کامل بازیافتم….
درهای نعمت و برکت خداوند به رویم باز شد و هر روز با جدیت و دلگرمی بیشتری این مسیر را ادامه می دهم و هر روز، تجربیات زیبایی بدست می آورم که هیچ گاه در زندگی نداشته ام و این مسیر همچنان ادامه دارد و ادامه دارد و ادامه دارد…
به سرعت تصمیم گرفتم، دیگرانی که به دنبال راهی برای رسیدن به خوشبختی ( آرامش ، سلامتی و ثروت ) می گردند و به هر نوع ابزاری متوسل می شوند را با مسیر جدید آشنا کنم… زیرا من همه انسان ها را عضو یک خانواده می دانم.
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله می فرمایند: همه مخلوقات ، خانواده خدا هستند. من نیز آرزویم خوشبختی و آرامش برای همه بشریت است که خانواده خدایند… از نزدیک ترین بستگانم آغاز کردم و کمک کردم زندگی توحیدی را تجربه کنند و روز به روز به آرامش و سلامتی بیشتری دست یابند، لذتی که آنان از زندگی به روش توحیدی می بردند برای من ده برابر لذت بخش بود، چون خداوند می فرماید: هر کس کار نیکی انجام دهد، ده برابر آن را به او باز می گردانیم…
داستان زندگی را این بار با خودآگاهی رقم بزن!
این داستان زندگی جدید من است؛ اکنون این گوی این میدان. شمایید و روش زندگی توحیدی که همسو شدن با همه کائنات است در مسیر رشد، تعالی و خوشبختی به معنای واقعی … هنگامی که در یکتا پرستی با همه کائنات همسو شوید، همه عالم هستی به ناچار برای رساندن شما به زیباترین ها همسو می شوند…. انتخاب کنید زیرا همه چیز از یک انتخاب آغاز می شود…. شما شایسته بهترین ها هستید اگر بهترین ها را انتخاب کنید… خدا را انتخاب کنید و چه انتخابی از این زیباتر و مطمئن تر؟؟؟؟
این گروه با هدف خدمت به خانواده 7.5 میلیاردی، تمامی اندوخته ها و تجربیات خود را در اختیار قرار خواهد داد تا جویندگان واقعی، با سرعت هرچه بیشتر این مسیر را بپیمایند و به هرآنچه شایسته آنند برسند.
بهترین ها در انتظار شماست چون اراده کرده اید که بهترین باشید.
گروه بین المللی دکتر سید مصطفی زارعی